این شعر را الان در «هوای داغ» سرودم: 

شعر «آزادگی» در هوای داغ، ما را بس
دیدن و بو ئیدن  «گلهای باغ» ما را بس.
 
«چوکی دولت» و «قدرت» ، سزاوار کسان
اندرین ظلمت شب» نور «چراغ» ما را بس.